پاگشای جاری

ساخت وبلاگ
چهارسال پیش در چنین روزی۱۸ بهمنو درست در همین ساعت۱.۴۵۱.۴۶من مادرشدمدرست به فاصله ی دقیقهاول پارساو بعدم پارمیسدر آعوشم دادندوقلوهای عزیزممرسی که به دنیا اومدینو من خوشبخت ترین مادر دنیا کردیندرحالی که پارمیس داره ملق می زنه و با پا می زنه به شکمم و مثلا ورزش می کنه و پارسا تو گوشم می گه مامان هلیکوپتر پیداکردی درست کنیم.دارم این پست می زارم پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 18:15

به دعوت آمیگو ی چالش داریم میون پستامون از آعوش و بغل بگیم.من یکی از موقعیت هایی که دوست دارم اینه بچه ای که خوابش می یاد و جشماش داره می ره و زیر لب داره هزیون خواب می گه و صد البته از خستگی بیهوش شده بغل کنم بچسبونم به قفسه سینم کمی فشارش بدم به خودم و گونه اش ببوسمش و بزارمش روتختحس خیلییی قشنگی پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 18:15

دوقلوهابه خصوص پارسا قشنگ پوست از کله ام می کنن بعضی وقت ها

امروز از اون روزابود ولی خوشحالم تسلیم نفسم و تسلیم پارسا نشدم

پسرم عاشقتم ولی تربیتت مهم تر از این عشق

+صحبت های خیلی خوبی بود

اهدافشون

بیانیه مشترک.

نظرات مثبت و خوبی گرفتم درکل

بیش از پیش امیدوار شدم پاگشای جاری...

ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 23 بهمن 1401 ساعت: 18:15

کاش می شد یکی استخدام کنم به عنوان دستیار

اینجا برام بنویسه

هرجارم خوندم بگم کامنت بزاره

من توذهنم بارها بارها نوشتم براتون

کاش دستیارم بودم انتقالش می داد

پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 0:08

خیلی حالم بدهاز صبح دوقلوها ی ریز دعوا کردن باهماین وسطام گاهی من باهاشون دعوام شدپسره تا بیدار شد بنای ناسازگاری گذاشترنگ انگشتی می خوام همین الان مامااااننه هواسرده و زمین لیز نمی تونم بخرم بزار برای بعدهمین الان کیک درست کن!شیر تموم شده عروب می خرم درست می کنم.تخم مرغ بزار با کرهمی‌زارم ی لقمه می خوره و تمام دیگه لب نمی زنه بقیه می ره تو سطل اشعالبعد می ره سراغ بازی و دعواهاشون شروع می شههرکاری کردم اروم نشدنی بار اون وسیله اینو برمی داره دعوا می شهی بار این یکی مال اون برمی داره دعوامی شهی بار این بازی اون بهم می ریزی بار اون بازی اینمی خوای باجفتشون بازی کنی نمی شه یکیشون ی بازی دیگه می خواد یا بازی تو با خواهر برادرش بهم می زنه یا لج می کنهمی‌گی دودقیقه ولشون کنی برمی گردی می بینی ظرفای بوفه ات ریخته بیرون کاره پسره اس و زده شکونده یکیشمی گی بزار نهار بیارم.سر نهار پسرت یهوو قاشق پرت می کنه با دست غدا برمی داره نیشخند می زنه بهت و غدا ها‌رو با دست پرت می کنه دورشدخترتم خوشش می یاد دست می کنه تو غدا و راه می افته می ره تو اتاق و پذیرای دستای خورشتیش می زنه به در و دیوارهرچیم جیع می زنی نکنید انگار نه انگاربعد زنگ می زنی به همسرت غر غر می‌گه عیب نداره حرص نخور.می گی می‌خوام سرم بکوبم به دیوار با خنده می گه این دفعه نکوب بدتر این شکلی می شی پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 80 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 0:08

دوستای عزیز و خوبم ی مدت نمی نویسم ی سری کارها دارم باید سروسامون بدم با خبرای خوب برمی گردم انشالله پاگشای جاری...
ما را در سایت پاگشای جاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatorvakhanomesh بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 0:08